Shiayan Logo
» فیلم: آیت الله وحید خراسانی / تفسیر سوره یس – جلسه دوم (متن + دانلود)
شنبه 07 سپتامبر 2013
1 امتیاز2 امتیاز3 امتیاز4 امتیاز5 امتیاز | 4,00
امتیار شما به این مطلب:

دانلود این فایل تصویری

(راهنمای دانلود فایل از طریق مرورگر: بر روی دانلود این فایل تصویری کلیک راست کنید و گزینه save را انتخاب کنید. گزینه save در مرورگرهای مختلف دارای پسوندهای مختلف می‌باشد.)

در پایان مطلب می‌توانید فایل تصویری این جلسه از تفسیر را به صورت آنلاین مشاهده نمایید.


بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیه الله فى الارضین واللعن علی اعدائهم الى یوم الدین

قبل از شروع، سؤالاتی شده، کاشف از این است که عده‌ای در مقام تحقیق اند. اما مطلب این است: در این بحث هم مباحثه لازم است ـ ‌چون بحث ساده‌ای نیست‌ـ و هم جواب سؤالات در خلال بحث به تدریج باید روشن بشود.

امر دوم، بیان امتیاز این علم است. از این علم، تعبیر می‌شود به علم تفسیر، تفسیر قرآن. ان شاءالله روشن خواهد شد که خود این جمله هم مورد بحث است؛ یعنی عنوان تفسیر، برای همه‌ی اهل تفسیر باید معلوم بشود: صحیح است یا نه؟

اما امتیاز این علم:

مزیت هر علمی، نسبت به علم دیگر، به سه امر است.

علوم در جامع علم، یعنی انکشاف حقیقت، مشترک اند. هر یک متخصص به خصوصیتی هستند. این علم متخصص به چه خصوصیتی است؟ این مورد کلام است در امر دوم.

امتیاز از جهت موضوع است، بالنسبه به هر علم دیگری.

در هر علمی قضایایی تشکیل می‌شود. این قضایا محمولی دارد و موضوعی. جامع بین موضوعاتِ قضایا، می‌شود موضوع علم. لامحاله امتیاز علوم، در درجه اول به موضوعات است؛ قهرا هر موضوعی، به هر مرتبه‌ای که از شرف، عظمت، متحمل است، به همان مرتبه، آن علم را شرف می‌دهد.

امتیاز دوم، به امتیاز مبانیِ در حمل آن محمولات است، بر آن موضوعات. مبادی تصدیق قضایا ممیز علوم می‌شود.

مرحله سوم، غایت علم است؛ ما یترتب علی العلم.

این جهت باید دقت بشود: در علم دو خصوصیت است:

یک خصوصیت، موضوعیتی است که در خود علم است؛ العلم بما هو علم، کمال. این خصوصیت، می‌شود خصوصیت موضوعی.

خصوصیت دوم، طریقیت علوم است.

هر علمی جهت موضوعی دارد و جهت طریقی. عالم به آن علم، آن کسی است که همه‌ی این دقائق را بفهمد و مستولی بر این جهات بشود: هم موضوع، هم مبادی، هم جهت موضوعی علم، هم جهت طریقی.

جهت موضوعیت این است که علم، مطلوب هر فطرت انسانی است و این امری است بدیهی. جهت طریقی، آن ثمری است که بر علم مترتب می‌شود؛ مثلا علم قواعد صرف و نحو، غایت و ثمرش در این حد است که زبان را حفظ می‌کند از خطأ در مقال؛ قهرا از این حد دیگر تجاوز هرگز نمی‌شود. امتیاز علمی که لسان را از غلط در لفظ حفظ کند، با آن علمی که فکر را از خطا حفظ کند، قهرا امتیاز، به قدر امتیازِ دو غایت و دو ثمره می‌شود. این حدش این است که زبان را نگه می‌دارد؛ زبان آلتی است جسمانی. اما آن علم فکر را از خطا صیانت می‌کند و آن جوهره انسانیت است؛ «دعامه الإنسان العقل». این است راه امتیاز علوم.

این مقدمه که روشن شد، این علم موضوعش چیست؟ موضوع این علم، قرآن است.

جفّ القلم دیگر! کلَّ البیان! این تلفظش سهل است! الآن خود من، دیگر تحمل مطلب را ندارم. ما شنیده‌ایم قرآن. قرآن. اما کیست که بفهمد: ما هو القرآن؟!

ان شاءالله وارد تفسیر سوره که شدیم، در «والقرآن الحکیم» خواهیم گفت قسمتی را، آن اندازه که میسر بشود. اما اینجا، از جهت تمامیت بحث لازم است.

قرآن را کی باید تعریف کند؟ خود این اول کلام است. ممکن نیست تعریف قرآن الا از صاحب قرآن. اوست که می‌تواند تعریف کند. مرجع در این که موضوع را بشناسیم، سه مرجع است؛ دیگر رابع ندارد؛ یعنی میلیاردها ابن سینا، اینجا که برسد، محو اند، نابود اند.

فقط معرف قرآن سه مقام است: مقام اول، مقام الوهیت است. تنزیلٌ، تنزیلٌ.

تنزیل، مبدأ نزول می‌خواهد. آن منزِّل باید تعریف کند که تنزیل چیست! این است که شناخت قرآن میسر نیست الا به این روش.

اما بیان خود حضرت حق -سبحانه و تعالی- جلت عظمته وجل کلامه، خود جمله اصلا محیر العقول است: «الله نزّل أحسن الحدیث».

خوب بفهمید و بعد هم به دیگران، آنهایی که اهلش اند، بفهمانند.

«اللهُ»، جمله, مصدَّر است به لفظ «الله».

در قرآن دقائق الی ما شاء الله است. جمله‌هایی که شروع می‌شود، دقت کنید. تاره جمله مصدَّر است به اسماء صفات؛ تاره مصدَّر است به اسم ذات. در تصدیر جُمَل به اسماء صفات، با اسم ذات، نکته‌هایی است. در اینجا که مقام تعریف قرآن است، جمله مصدَّر است به اسم ذات. آن هم، اسمی که آن اسم از بین همه‌ی اسماء، مختص است. اختصاص این اسم این است که اسلام از هیچ کس قبول نمی‌شود الا به این که نفی، منضم بشود به اثبات؛ اثبات هم ختم بشود به لفظ «الله»؛ لذا لا اله الا الرحمن، لا یفید. لا اله الا الرحیم، اثر ندارد. همه‌ی اسماء جمع بشود، آن اثر که دخول در اسلام است، مرتب نمی‌شود الا به «الله». و از اینجا باید فهمید، در این لفظ چه خبر است! باز شرح لفظ «الله» برای موقع خودش.

مصدَّر است جمله به «الله» که اسم ذات است و جامع جمیع اسماء حسنی است.

بعد فعل چیست؟ «نزَّل».

متعلق فعل چیست؟ «أحسن الحدیث».

«حُسن» باز بحثی دارد که خود حسن چیست؟ حسنِ هر چیزی به چیست؟ این است که کو کسی که بفهمد قرآن چیست؟! «حُسن» وقتی متعلق بشود به امر مادی، می‌شود یوسف. وقتی متعلق بشود به امر نفسانی، یعنی آن «حُسن» از صورت بگذرد، به سیرت برسد، او می‌شود انسان کامل. انسان کامل، کمالش فقط به این «حُسن» است. حالا مهم این است، این «حُسن»، اگر «أحسن» بشود، آن هم «أحسن» در کلام خدا، قهرا باید دید متعلق به چه مرتبه‌ای از کمال است!

«الله نزل أحسن الحدیث». این قرآن است، به تعریف خدا.

نتیجه این می‌شود: حدیث تمام ملائکه‌ی مقربین، در مقابل قرآن، تحت الشعاع است. حدیث تمام انبیا و مرسلین، در مقابل قرآن، تحت الشعاع است؛ چرا؟ چون به قول مطلق فرموده: «أحسن الحدیث». اگر حدیثی از این حدیث أحسن بود، محال بود اطلاق کلمه «أحسن الحدیث»، به قول مطلق، بر این کتاب.

این موضوع علمی است که ما الآن در آن بحث می‌خواهیم بکنیم، به تعریف معرِّف اول.

معرِّف دوم:

چون خود متن کلام دقائقی دارد، این است که باید متن را خواند.

معرِّف دوم، شخص اول عالم است و او پیغمبر خاتم است. آن هم باز خصوصیات روایت را، آنها که اهل درایت حدیث اند، دقت کنند.

پیغمبر إعلان خطر کرد…کسی که عالم به هم بخورد، دل او تکان نمی‌خورد، خاتم این است! اگر جایی إعلان خطر کند، باید دید چقدر مطلب مهم است، بعد رفع آن خطر چقدر مهم است. إعلان خطری که کرد، فرمود: بعد از من فتنه‌ها برای این امت است.

خود این کلمه معجزه است، اگر کسی احاطه داشته باشد، از روز رحلت پیغمبر، فتن را حساب کند، در تمام ادوار تاریخ، آن وقت می‌فهمد چه خبر است!

بعد که فرمود: فتن برای این امت است ، قلب‌ها همه لرزید که چه پیش خواهد آمد و چه باید کرد؟ گفتند راه چاره چیست؟ مخرج از فتن چیست؟ فرمود: «کتاب الله العزیز»؛ آنچه که از هر فتنه‌ای، این امت را بیرون می‌آورد، «کتاب الله العزیز» است.

باز شرح هر کلمه‌ای بیشتر از توسعه وقت است.

الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید»

اولا «کتاب الله». بعد توصیف به «عزیز»، بعد وصف است. بعد از این وصف «لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه».

وصف بعد که ختم کلام است، «تنزیلٌ…»؛ تنزُّل علم ربوبی است آن هم از چه مقامی! دو لفظ به کار برده شده: یکی «حکیم»؛ یکی «حمید». باز در هر لفظی بحثی است.

این تنزیلی است که از حکمت نامتناهی حکیم علی الاطلاق است. این تنزیل از همان حمیدی است که صاحب و مبدأ «الحمد الله رب العالمین» است.

این است قرآن به تعریف مقام دوم!

آنچه که کمرشکن است، برای همه بزرگان عالم، این جمله است: «من ابتغی العلم فی غیره أضله الله».

بیدارید یا خواب؟! «من ابتغی العلم…»، به طور عام، هر کس، ارسطوها، افلاطون‌ها، فارابی‌ها، هر کس طلب کند علم را در غیر این کتاب، خدا او را گمراه خواهد کرد! و معجزه کبری در این جمله است، اگر حالی داشتیم، جلسه بعد.

جهت دریافت مطالب روزانه سایت شیعیان در خبرنامه ایمیلی عضو شوید. برای عضویت (رایگان) اینجا کلیک کنید.

نظر شما


نظرات (۳ نظر)


  • سعیده:

    بسیارعالی بودالتماس دعا


  • علی زارع:

    بسیار خوب لطفا فایل رساله ایت الله وحید خراسانی را جهت دانلود در صورت امکان در دسترس مریدان ایشان بگذارید


  • رويا دوكوهكي:

    بسیار عالی


عضویت در خبرنامه سایت
بعد از عضویت ایمیلتان را چک کنید و بر روی لینک فعال‌سازی کلیک کنید تا عضویت شما کامل شود.
جدیدترین مطالب
پربازدیدها
Shiayan Logoتبلیغ شما در سایت شیعیان
امام خمینی
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه اطلاع رسانی شیعیان است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.